نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
1 کارشناسی ارشد شرکت سامان آوران توسعه
2 دکتری تخصصی استانداری یزد
3 کارشناسی ارشدشرکت سامان آوران توسعه
4 دکتری تخصصی دانشگاه آزاد اسلامی واحد یزد
5 کارشناسی شرکت سامان آوران توسعه
چکیده
تازه های تحقیق
بر اساس یافتههای تحقیق میتوان به این جمعبندی نهایی از مطالعة حاضر دست یافت که مدل نظری جذب استعدادها در گسترۀ استانی متشکّل از شش بُعد اصلی شامل شرایط علّی، عوامل زمینهای، شرایط مداخلهگر، پدیده مرکزی، راهبردها و پیامدها است. مقایسۀ یافتههای تحقیق حاضر با دیگر مطالعات مشابه پیشین را میتوان با توجّه به نتایج ارائه شده در این مقاله بدین شرح ارائه نمود. مطالعۀ انجامشده توسّط زندی، وکیلالرّعایا و فرهادینژاد یکی از معدود پژوهشهایی است که مشابه تحقیق حاضر با رویکرد استقرار نظام مدیریت استعداد در گسترۀ جغرافیایی (کشور ایران) و نه سازمانی خاص انجام شده است (1398). یافتههای این دو مطالعه همپوشانی و همراستایی بسیاری باهم دارند؛ بهطوریکه در تحقیق یادشده نیز عوامل جذب استعدادها در مفاهیمی مانند فرصتهای شغلی، میزان درآمد، رفاه اقتصادی و امنیت شغلی بیان شده است که تمامی این مفاهیم در مدل نظری حاصل از مطالعۀ حاضر نیز وجود دارند. این مشابهت در مورد عوامل دافعه نیز دیده میشود؛ بهطوریکه مفاهیمی ازقبیل بروکراسی اداری، تورّم و هزینۀ زندگی، محدودیت آزادی، فرهنگ کاری نامناسب و بیعدالتی که در مطالعۀ مذکور آمدهاند، در تحقیق حاضر نیز به همین صورت یا در قالب واژگانی نزدیک و هممعنی تکرار شدهاند. برخی تفاوتهای مشهود در یافتههای این دو مطالعه، از قبیل اشاره به مفاهیمی از قبیل وابستگی اقلّیتهای ایدئولوژیک و یا تسهیلات روادید و اقامت، به دلیل تمرکز تحقیق پیشین بر مهاجرت نخبگان ایرانی به خارج از کشور برآورد میشود. رسولی و نیکزاد زیدی نیز در مطالعة خود که به موضوع عوامل مؤثّر بر موفّقیت استقرار نظام مدیریت استعداد در سازمان پرداخته است، مجموعهای پرتعداد و تقریباً کامل از این پیشرانها و الزامات را معرّفی کردهاند (1399) که بخش زیادی از عوامل شناسایی شده در مطالعة حاضر را پوشش میدهد. بهصورت ویژه آنچه در بخش عوامل برونسازمانی و اجتماعی از سوی این دو محقّق معرّفی شده است، همپوشانی بسیاری با یافتههای مطالعة حاضر نشان میدهد. این عوامل، مفاهیمی مشابه با این مطالعه را واکاوی کردهاند مانند اخلاق، انتظارات جامعه، مسئولیتپذیری اجتماعی، شرایط کلان اقتصادی، منطق تصمیمگیری در بروکراسی دولتی و پاسخگویی مدیران. از سوی دیگر هرچند روششناسی مطالعة حاضر با روششناسی تحقیق اخوان دورباش، ذکریایی و انتصار فومنی (1399) یکسان بوده است و هر دو تحقیق با بهرهگیری از راهبرد پژوهشی نظریهپردازی دادهبنیاد پیش رفتهاند، امّا خروجیهای این دو مطالعه تا حدّی باهم متفاوتاند. نخستین وجه تمایز آنها، مقولة محوری انتخاب شده بهعنوان هستة مدل نظری است؛ ضمن آنکه راهبردها و شرایط علّی مدلهای نظری برخاسته از این دو مدل هم متفاوت هستند و دلیل آن را نیز باید یکسان نبودن حوزۀ مکانی دو پژوهش دانست. به دلیل تمرکز این مطالعه بر گسترۀ جغرافیایی استان یزد، شباهتهایی میان یافتههای تحقیق حاضر با پژوهشهای ناظر بر ابعاد فرهنگیاجتماعی جامعۀ معاصر یزد نیز مشاهده میشود، زیرا در مطالعۀ حاضر نیز راهبرد اصلی برای موفّقیت در استقرار نظام منطقهای مدیریت استعداد، بهرهگیری از سازوکارهای فرهنگمحور تشخیص داده شده است؛ برای نمونه مطالعاتی مانند عسکری ندوشن و همکاران (1398) یا ترکاشوند مرادآبادی و همکاران (1399) با تأیید موج مهاجرتی عظیمی که طی سالهای اخیر در این منطقه به وجود آمده است، بر لزوم برنامهریزی فرهنگی برای مواجهه با این کلان روند تأثیرگذار تأکید کردهاند؛ ضمن آنکه جعفری ندوشن (1398) و همچنین مرشدی و علینژاد (1398) نیز همانند این تحقیق، فرهنگ را محور مرکزی پیشرفت در استان یزد دانسته و معتقدند که حتّی جنبههای کاملاً اقتصادی توسعه را میتوان از طریق بنیانهای فرهنگی و اخلاقی شهروندان و همراهسازی آنها با جریان توسعۀ پایدار، به گونهای شایسته محقّق ساخت.
بر اساس یافتههای تحقیق و بهمنظور بهرهبرداری هرچه کاملتر از دستاوردهای این مطالعه، مجموعۀ پیشنهادهایی به شرح زیر خطاب به بهرهبرداران و ذینفعان این پژوهش تنظیم شده است که در صورت وجود ارادة کافی در دستور کار مسئولان قرار خواهد گرفت.
ـ ترسیم نقشة راه مناسب برای مدیریت بهینة استعدادها در جمهوری اسلامی ایران توسّط مسئولان و طرّاحان نظام مدیریت منابع انسانی کشور در سطح قوای مجریّه و مقنّنه (سازمان اداری و استخدامی کشور و مجلس شورای اسلامی).
ـ طرّاحی ساختار اجرایی ویژهای با مأموریت مدیریت استعدادهای ملّی و بینالمللی توسّط سازمان برنامهوبودجۀ کشور با عنوان «مرکز مدیریت پیشران انسانی توسعه».
ـ برنامهریزی بنیاد ملّی نخبگان برای تقویت پیشرانهای استخراجشده در این پژوهش در سازوکارها و اختیارات مدیریتی شامل اصلاح مقرّرات یا تدوین آییننامههای جدید، طرّاحی دورههای آموزشی، بازنگری روشها و فرآیندها، بازمهندسی ساختارها و... .
ـ پیشبینی سازوکارهای لازم از قبیل مقرّرات، ساختار سازمانی، منابع مالی، ظرفیتسازی در منابع انسانی و... برای ایجاد آمادگی بهمنظور مواجهة منطقی با پیشران انسانی توسعه توسّط سازمان مدیریت و برنامهریزی استان یزد.
همچنین بر اساس محدودیتهای خودخواستۀ تحقیق حاضر شامل عدم ورود به حوزۀ آیندهپژوهی، تمرکز بر آثار مثبت حضور استعدادها در فرایند توسعه و انتخاب نظام اداری استان یزد بهعنوان قلمروی مکانی مطالعه برخی پیشنهادهای پژوهشی نیز به محقّقان آتی قابلتوصیه است که به شرح زیر ارائه میشود:
ـ بررسی و اولویتبندی اقدامهای ضروری برای تحقّق آیندۀ مطلوب از نظام مدیریت توسعه با تمرکز بر مدیریت استعدادها و همچنین طرّاحی نقشۀ راه مناسب برای دستیابی به این آینده.
ـ شناسایی و معرّفی پیامدهای نامطلوب و آثار منفی ناشی از حضور مدیریت نشدۀ استعدادها در سطوح جغرافیایی و تقسیمات کشوری از طریق اولویتبندی چالشهای فراروی نظام مدیریت استعداد در این عرصه.
ـ طرّاحی شاخصهای معتبر بهمنظور سنجش وضعیت پیشرانهای معرّفی شده از نظام مدیریت استعداد، ضمن انجام مطالعهای تطبیقی برای مقایسۀ استانها در این زمینه یا مقایسۀ کشورمان با دیگر کشورهای جهان، بهویژه کشورهای منطقه
کلیدواژهها
موضوعات
عنوان مقاله [English]
نویسندگان [English]
A governmental administrative system plays a fundamental role as a facilitator in the process of societal development. However, one of the most crucial drives of development today is human factors, particularly talents. The aim of this qualitative and descriptive developmental study is to analyze the influential factors on attracting and retaining sustainable human talents in the province of Yazd based on experts' opinions. Furthermore, it proposes a comprehensive theoretical model of interaction between these factors and elements while providing a clear picture of influential forces. In this regard, key concepts related to the motivation for their presence in the region are extracted through interviews with 28 national talents who are active in various fields such as science, art, economy, politics, sports, etc. These concepts are then adjusted within a theoretical data-driven framework to form a theoretical model. The research findings indicate that the central concept in the theoretical model of talent attraction in Yazd province is "urban environment," which, in interaction with other concepts such as "personal and family conditions," "culture," "governance system," "natural environment," "economic factors," and "talent management," leads to the formation of a comprehensive and sustainable system for attracting superior national human resources in the province
کلیدواژهها [English]